گفتگوی معلم و دانش آموز
دانش آموزی که با دوچرخه اش به مدرسه می رفت،یک روز دیر به مدرسه رسید.
معلمش از او پرسید:«چرا دیر آمدی»؟
دانش آموز:« تابلویی را خواندم که روی آن نوشته بود از سرعت خود بکاهید.»
***
اسکیت سوار ناشی
یک روز یک پلیس راهنمایی پسر بچه ای را دید که دور ساختمان بیمارستان اسکیت
بازی می کرد.
جلوی او را گرفت و پرسید:« پسرجان چرا اینجا اسکیت سواری می کنی؟»
پسر بچه گفت:« راستش من تازه اسکیت سواری یاد گرفته ام،اطراف بیمارستان بازی می کنم که اگر زخمی شدم،سریع به بیمارستان بروم.»
***
تصادف
عابر پیاده ب احتیاتی تصادف کرد و پایش شکست.او از صاحب اتومبیل یک میلیون تومان دیه (غرامت) خواست.
صاحب اتومبیل گفت:« خیال کرده ای من میلیاردرم که این همه پول می خواهی؟»
مرد گفت:« تو هم خیال کردی من هزار پا هستم.»
***
شوهر نمونه
زن و شوهری سوار بر قطار به مسافرت می رفتند.پس از آنکه قطار حرکت کرد شوهر به
زن گفت:« عزیزم جای تو راحت است؟»
زن گفت:« بله راحتم.»
شوهر پرسید:« سردت نیست؟»
زن گفت:« خیر.»
شوهر گفت:« از روزنه های پنجره باد سرد به صورت تو نمی خورد؟»
زن گفت:« به هیچ وجه.»
شوهر گفت:« بسیار خوب، پس جایت را با جای من عوض کن!»
[ بازدید : 426 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]